امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

مختار تندر - چم مهر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























چم مهر

مجموعه مختارنامه روایتگر زندگی یکی از شخصیت های  بزرگ تاریخ شیعه ، مختاربن ابوعبیده ثقفی است که پس از واقعه جانسوز عاشورا به خونخواهی از حضرت سید الشهداء (ع) برخاست و در سال 66 هجری قیام خود را آشکار کرد و موفق شد ...

بر دشمنان اهل بیت غلبه یافته و اکثر قریب به اتفاق کسانی را که در واقعة عاشورا دست داشتند به سزای اعمال زشتشان برساند .

مختارنامه قریب به 20  سال از زندگی مختار را به تصویر کشیده و در یک بستر تاریخی پر تلاطم اهم وقایع تاریخی از زمان شهادت امام مجتبی (ع)  تا مرگ معاویه ابن ابوسفیان و آغاز دوران خلافت یزید بن معاویه و نیز شهادت حضرت امام حسین (ع) و نهضت توابین به زعامت سلیمان بن صرد خُزاعی و ایضاً قیام مختار و تشکیل یک دولت شیعی را بررسی  می کند .

مختارنامه به نوعی بررسی تاریخ سیاسی شیعه نیز هست. دوران زندگی مختار مقارن بوده است با زندگی امامان شیعه از حضرت علی (ع) تا حضرت سجاد (ع). گرچه این مجموعه مدعی نیست که روایتگر زندگی آل علی (ع)  است. اما دستکم زندگی نامه سیاسی چهار تن از پیشوایان نخستین شیعه را شامل می شود.

برای دانستن اطلاعات بیشتر حتماً مجموعه مختار نامه را که جمعه ها ساعت 22 از شبکه یک سیما پخش می شود دنبال کنید.

 


نوشته شده در دوشنبه 89/7/12ساعت 9:25 عصر توسط مختار تندر نظرات ( ) |

نمی دانم ...

آمدنت را خواب دیدم یا رفتنت را ؟

به گمانم هر دو !

چه شیرین بود آمدنت،

مثل رویاهای کودکانه،با تبسمی آسمانی همراه بود.

کوتاه ...
کوتاه ...
کوتاه ...

و چه تلخ و آشفته بود رفتنت،

مثل آمدنت بی خبر،ناگهان

ولی همچون کابوس،پریشان،بی پایان

کلید بیداری از این کابوس به دست های سرد مرگ سپرده شده

چقدر مشتاق بیداریم

و چقدر به آسمان نزدیک !!!


نوشته شده در دوشنبه 89/7/12ساعت 12:51 عصر توسط مختار تندر نظرات ( ) |

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن

و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن

 و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن!

 در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است...

 ( دکتر علی شریعتی )


نوشته شده در جمعه 89/7/9ساعت 12:48 عصر توسط مختار تندر نظرات ( ) |

کاش دوستی آدم ها مثل رفاقت چشم و دست بود

وقتی دست زخم می شه چشم گریه می کنه

وقتی چشم گریه می کنه دست اشکاشو پاک می کنه


نوشته شده در دوشنبه 89/7/5ساعت 11:6 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

وقتی تنهاییم دنبال یک دوست می گردیم،

وقتی پیدایش کردیم دنبال عیب هایش می گردیم،

وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هایش می گردیم...

و باز تنهاییم...


نوشته شده در یکشنبه 89/7/4ساعت 6:55 عصر توسط مختار تندر نظرات ( ) |

با علم اگر عمل برابر گردد

کام دو جهان ترا میسر گردد

مغرور مشو به خود که خواندی ورقی

زان روز حذر کن که ورق بر گردد

"ابو سعید ابوالخیر"


نوشته شده در جمعه 89/7/2ساعت 1:27 عصر توسط مختار تندر نظرات ( ) |

صدای پاییز می‌آید


و باران و باد و برگ‌های زرد و سرخ


باز صدای زنگ مدرسه‌های قدیمی


در راهروهای بی انتها


می‌پیچد



پاییز فصل بی‌امتداد رویاهاست


و یک فنجان چای داغ نوشیدن


زیر باد سرد غروب


بی‌منتها، بی‌امتداد در جاده پاییز

 

 

می‌توان به هر چیز اندیشید


و همانند ستاره‌های تابستانی


رویاها می‌پیوندند به حقیقت


باز همان برگ‌های سرخ‌رنگ پیر درخت


و همان نیمکت چوبی سیاه


می‌‌شنوم...


صدای پاییز می‌آید...

 


نوشته شده در سه شنبه 89/6/30ساعت 5:6 عصر توسط مختار تندر نظرات ( ) |

باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی

باید تورو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی

کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه

اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه

دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور

وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از راه دور

آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو میبره

عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

شاید هنوز هم دیر نیست...


نوشته شده در سه شنبه 89/6/30ساعت 10:34 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

بی تو در خلوت دل شب هرشب بیدارم

آه ای خفته که من چشم به راهت دارم

خانه ای ابری و چشمان تو خورشید من است

چه کنم؟دست خودم نیست اگر میبارم

کم برای من از این پنجره ها حرف بزن!!!

من بدون تو از این پنجره ها بیزارم...!!!


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/25ساعت 7:35 صبح توسط مختار تندر نظرات ( ) |

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه،امتحان دوشنبه صبح بوده است.بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند وعلت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.آنها به استاد گفتند: ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم...

استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:

کدام لاستیک پنچر شده بود....؟؟؟!!!


نوشته شده در دوشنبه 89/6/22ساعت 4:51 عصر توسط مختار تندر نظرات ( ) |

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

Design By : Pichak