چم مهر
دلبسته به سکه های قلک بودیم دنبال بهانه های کوچک بودیم رؤیای بزرگتر شدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم بزرگترین افسوس آدمی این است که؛ حس می کند می خواهد اما نمی تواند... بیاد می آورد زمانی را که می توانست اما نخواست... نمی دونم چی بگم و از چی شروع کنم... از دلتنگیام....از تنهایی هام... از... باید از رفتن صحبت کنم. از دل کندن... از دلتنگی... از خداحافظی... آری به علت تغییر موقعیت شغلی، بعد از چند سال زندگی در تهران با تمام خاطرات خوب و بد ، تلخ و شیرین ، زشت و زیبا ، حال زمان خداحافظی است ، زمان دل کندن ، زمان دلتنگی ، زمان... تهران را با تمام تلخی و شیرینی هایش به دست خاطرات می سپارم و سلام می کنم به اصفهان... یکی از شیرین ترین خاطراتم در تهران کار در دانشکده مطالعات جهان بود. دانشکده ای به ریاست جناب دکتر عاملی که زحمات و دلسوزیهاش هرگز فراموش نمیشه. همکاران عزیز و دوستان مهربانم ، دلم برا همتون تنگ میشه... به امید دیدار... یه من به تو یه فاصله ، نه نشد! بی من یه تو یه فاصله ، نه نشد! بی تو یه من یه فاصله ، بازم نشد! یه من یه تو بی فاصله ، حالا شد!!! باز امشب غزلی کنج دلم زندانی ست آسمان شب بی حوصله ام طوفانی ست هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد های های دل دیوانه ی من پنهانی ست کاش لغت نامه ای بود و آدم می توانست معنی جوانی را توی آن پیدا کند آن وقت شاید واقعا می فهمیدم که آیا این جوانی همان چیزی است که به شناسنامه آدم ها سنجاق شده است؟ یا یک جور میراث است که بعضی ها آن را به ارث می برند و بعضی ها از آن محروم اند ........................................................... کاش می فهمیدم که آیا جوانی را می شود خرید و می شود قرض کرد و می شود از جایی جفت و جورش کرد یا نه شاید هم جوانی یک جور جهان بینی است، یک نوع تئوری و یک گونه از تفکر، که ربطی هم به سن و سال آدم ها ندارد شاید هم به قول قدیمی ها، شعبه ای از جنون است و دوره بی تجربگی است و زمان خیالات خام و خواسته های بسیار و آرزوهای دور و دراز .............................................................................................. مادربزرگ می گفت: جوانی یک جور مُد است قدیم ها جوانی مد نبود، آدم ها چند سالی بچه بودند و بعد به چشم بر هم زدنی پیر می شدند کسی وقت نداشت جوانی کند ***** دنیا جای عجیبی است و آدم ها و تعاریف و اتفاق هایش از آن هم عجیب تر به خودم می گویم من حتما جوانم اگر جوانی به شناسنامه ربط داشته باشد، من جوانم اگر میراثی باشد، آن را به ارث برده ام اگر دارایی باشد، آن را دارم اگر جهان بینی و تفکر هم باشد من، هم جوانانه می بینم و هم جوانانه فکر می کنم اما همین که از خانه پا بیرون می گذارم، مطمئن می شوم که اشتباه کرده ام بین آن جوانی که من فکر می کنم با این جوانی که عمل می شود زمین تا آسمان فاصله است ============= از جنگ که بر می گردی،خدا می داند که به جنگ رفته بودی خاک روی پیراهنت را می تکاند و نشان لیاقتی به تو می دهد نشان لیاقتش اما مدالی نیست که بر گردنت بیاویزی نشان لیاقت خدا تنها چند خط ساده است خط های ساده ای که بر پیشانی ات اضافه می شود و روزی می رسد که پیشانی ات پر از دستخط خدا می شود آیینه ها می گویند آن کس زیباتر است که خطی بر چهره ندارد آیینه ها اما دروغ می گویند دستخط خدا بر هر صفحه ای که بنشیند، زیبایش می کند *** جوانی بهایی است که در ازای دستخط خدا می دهیم دستخط خدا اما بیش از اینها می ارزد کیست که جوانی اش را به دستخط خدا نفروشد *** وحشت از عشق که نه ، ترس ما فاصله هاست وحشت از غصه که نه ، ترس ما خاتمه هاست ترس بیهوده نداریم ، صحبت از خاطره هاست صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ی ماست گله از دست کسی نیست مقصر دل دیوانه ی ماست زندگی را بی عشق سپری کردن غم بزرگی است... اما این تقریبا برابر است با غمی که زندگی را ترک کنی بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش داری...
Design By : Pichak |